شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی

در این وبلاگ مطالبی حول شخصیت بزرگ عارف دوران شیخ المشایخ ، قطب الأقطاب ، أوحد الموحدین خاتم الأولیاء سیدی محیی الدین بن عربی سلام الله علیه گذاشته می شود باشد که مورد عنایت حضرتش واقع گردیم
آخرین نظرات

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابن عربی» ثبت شده است

أوحد الموحدین وارث المحمدی محیی الدین بن عربی در کتاب شریف « الاسرا الی مقام الاسری » که حقایقی عرشی را از زبان پیر و سالک بیان می فرمایند در قسمتی از آن رساله ، به مقام امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام اشاره می فرمایند و حقایقی را در مورد حضرت علی علیه السلام به صورت رمز و اشاره بیان می فرمایند که فهم مراد حضرت شیخ فقط برای راسخین در علم میسر است،  لکن معنای ظاهری آن هم برای آنچه که ما به صدد آن هستیم کافی است .

این کتاب شریف هم همراه رساله های دیگر حضرت شیخ و هم به صورت مستقل و هم ترجمه ی آن مستقلا چاپ شده است .

ما در اینجا به ذکر ترجمه ی قسمت مورد نظر آن می پردازیم تا استفاده ی از آن عمومی تر باشد :

« سالک گفت: در آستانه ی در قصر از دربان پرسیدم اینجا چه خبر است ؟ گفت: پیمان همسری بسته شد . اجازه گرفتم و وارد شدم . عروسی پوشیده درآمد . گفتم مرحبا به این ازدواج سعادت مند و بشارت باد به عروس و داماد .

وقتی سخنم پایان یافت آوایی شنیدم چون نسیم صبا، اشعاری در وصف عروس که نامش زهرا بود خواند .

به عروس گفتم تو را شناختم، مقام شوهرت را به من بشناسان . فرمود از حقیقتی پرسیدی که درک نمی شود اما من به اندازه ی فهم تو او را معرفی می کنم . هذا أمین الأمناء و جمال الأنبیاء و بعل الزهراء،  این امین امانت داران و جمال انبیا و شوهر زهرا است » .

تک تک کلمات رمز است و اشاره به حقایقی دارد لکن در اینجا حضرت شیخ تصریح دارند بر اینکه مقام امیرالمومنین علی علیه السلام قابل درک نیست و این خود برای کسی که دنبال حقیقت است کافی است .

مراجعه و اطلاع رسانی نمایید :

وبلاگی پیرامون دستورالعمل هلی عرفانی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی

« در محضر شیخ اکبر محیی الدین بن عربی »

ebnearabi2.blog.ir


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۵۰
فانی

یکی از رساله ها و کتاب های جناب حضرت شیخ اکبر محیی المله و الدین و الحق بن عربی رساله ی نوریه ای به نام « لا یعول علیه » می باشد .

جناب حضرت ایشان در این رساله ی عرشیه که موجز و کوتاه است جملاتی کوتاه لکن بسیار راه گشا در مسیر انسانیت و سیر الی الله و رسیدن به کمال بیان فرموده اند که الحق کمک فراوانی به  سالک الی الله دارد .

البته ناگفته نماند که جمیع رساله های حضرت شیخ سلام الله علیه از این امتیاز برخوردار هستند که حرف نهایی در توحید و معرفت پروردگار عالم را فرموده و کمکی بس عظیم به سالک الی الله دارد .

« لا یعول علیه » به معنی "نمی شود به آن اعتماد و تکیه کرد" می باشد . حضرت شیخ در این کتاب به چیز هایی که در راه سیر الی الله می توان تکیه نمود و به چیزهایی که نمی توان تکیه نمود اشاره فرموده اند و جملات این کتاب با لا یعول علیه یا یعول علیه تمام می شود .

قسمتی از این جملات در مورد حالات سالک الی الله است که به چه حالاتی می توان تکیه نمود و یا نمی توان نظر کرد .

به توفیق الهی و استمداد از روحانیت حضرت شیخ جملاتی از این رساله ی شریفه را برای عزیزان قرار خواهیم داد .

یکی از آن جملات نورانی جمله ی زیر است :

        کل شوق یسکن باللقاء لا یعول علیه

        یعنی هر شوقی که به سبب لقا و دیدار تبدیل به سکون گردد و از بین برود به آن اعتماد نمی شود و ارزش زیادی ندارد .

                                   

    

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۵
فانی


        

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۱
فانی

جناب حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی در رساله ی شریفه ی تنبیهات علی علوّ الحقیقه المحمدیه العلیه فرمایند :

« التنبیه التاسع :

إعلم أن القطب الذی علیه مدار احکام العالم و هو مرکز دائره الوجود من الآزل إلی الأبد واحد باعتبارحکم الکثره متعدد .

فانبی فی کل عصر هو قطبه و عند انقضائه نبوه التشریع بتمام دائرتها انتقلت القطبیه إلی الأولیاء مطلقا .

فلا یزال فی هذه المرتبه واحد منهم قایم هذا المقام لیحفظ الله تعالی به هذا الترتیب و النظام إلی أن ظهر خاتم الأولیاء الذی هو خاتم الولایه المطلقه والله أعلم » .

                                   مجموعه رسایل شیخ اکبر صفحه 407

ترجمه :

تنبیه نهم :

بدان که قطبی که مدار احکام نظام هستی بر اوست که مرکز دایره وجود و کل عالم است از ازل تا ابد حقیقتا یکی است و به اعتبار حکم کثرت متعدد گردد .

پس نبی در هر عصر و زمانی قطب و مرکز نظام وجود زمان است و هنگامی که نبوت تشریعی خاتمه پذیرد قطبیت به اولیاء منتقل گردد .

و پیوسته یکی از اولیاء در مقام قطبیت قایم است تا بسبب او خداوند عالم و نظام هستی را حفظفرماید تا اینکه خاتم اولیاء ظهور نماید که او خاتم ولایت مطلقه می باشد » .

بر صاحب بصیرت و خالی از غرض واضح است که نکات فراوانی در این عبارات وجود دارد که دلالت صریح بر تشیع جناب شیخ اکبر دارد که به چند مورد از آن اشاره می نماییم .

1 ـ اعتقاد به قطبیت .

ایشان قطب را نقطه ی پرگار نظام وجود و حافظ عالم و مرکز دایره ی وجود می داند و اعتقاد دارد که در هر عصری یک قطب وجود دارد که سبب حفظ نظام عالم است و نبی و ولی را قطب می داند .

اهل سنت چنین اعتقادی را ندارند و اگر چه آن ها نیز وجود نبی را در هر عصری قایلند لکن اولا بعد از انقضای نبوت اعتقاد به وجود ولی که همان صفت و ویژگی قطبیت را داشته باشد و مرکز نظام هستی باشد را ندارند و ثانیا برای نبی هم چنین اعتقادی را ندارند .

این اعتقاد مخصوص شیعیان است که در هر عصری شخصی وجود دارد یا در قالب نبی و یا ولی و امام که قطب نظام هستی است و اگر او نباشد عالم از بین میرود .

در روایتی آمده : لولا الحجه لساخت الأرض بأهلها یعنی اگر حجت نباشد زمین اهل خود را فرو می برد .

اهل سنت بعد از نبی قایل به وجو ولی نمی باشند و در عبارات شیخ اکبر تصریح به این مطلب شده که بعد از نبی ولی است.

و نبی و ولی جانشین او را قطب عالم و سبب حفظ نظام هستی می داند که اهل سنت چنین اعتقادی را حتی در مورد نبی هم ندارند.

2 ـ در عبارت ایشان آمده که بعد از سلسله ی انبیاء سلسله ی اولیاء آغاز می گردد و سلسله ی اولیاء ادامه دارد تا زمان ظهور خاتم الأولیاء.

واضح است تصریح ایشان در این عبارت به ظهور حضرت حجت.

3 ـ عده ای به جناب شیخ اشکال می کنند که ایشان خودش را امام زمان می داند چرا که خود را خاتم اولیاء دانسته است . این عبارت جناب حضرت شیخ جواب به آنها می باشد چرا که تصریح به وجود و ظهور خاتم الاولیاء دارد .

ایشان خود را خاتم اولیاء ولایت مقیده می داند و حضرت حجت را خاتم اولیاء ولایت مطلقه که در عبارت هم آمده است .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۱۸
فانی

جناب محیی المله و الحق و الدین محمد بن علی بن محمد بن عربی در کتاب مستطاب فتوحات مکیه در فصل سیزده بعد از بحث در مورد خاتم ولایت جریان تشرف خود به محضر عرشی قطب عالم حضرت حجت بن الحسن ارواحنا فداه را بیان می فرماید و تصریح بر امامت ایشان می فرمایند

« أما ختم الولایه المحمدیه لرجل من العرب اکرمها أصلا و بدعا و هو فی زماننا موجود عرفت به سنه خمس و تسعین مأئه و رأیت العلامه التی قد أخفاه الحق فیه عن عیون عباده و کشفها لی بمدینه فاس حتی رأیت خاتم الولایه منه و هی الولایه الخاصه لا یعلمه کثیر من الناس و قد ابتلاه الله باهل الإنکار علیه فیما تحقق به من الحق فی سرّه »

بر افراد دل آگاه واضح و روشن است که این عبارات دلالت صریح بر تشیع جناب شیخ اکبر دارد مخصوصا آنجا که فرمود و هو موجود فی زماننا چرا که اهل سنت تاعتقاد دارند که امام زمان در نزدیکی ظهور به دنیا می آید .

مراجعه و اطلاع رسانی نمایید :

وبلاگی پیرامون دستورالعمل هلی عرفانی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی

« در محضر شیخ اکبر محیی الدین بن عربی »

ebnearabi2.blog.ir

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۲۴
فانی

صلواتی بر چهارده معصوم از جناب شیخ اکبر محیی المله و الدین و الحق بن عربی :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحَمدُ لِلّهِ ربِّ العالمینَ حَمداً أزلیّاً بِأبَدِیِّتِهِ و أبدیّاً بأزلیَّتِه ، سرمَداً بإطلاقِهِ، مُتجَلِّیاً مَرایا آفاقِه ، حمدَ الحامِدینَ دَهرَ الدّاهِرین.

صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی سیِّدِنا و نبیِّنا أصْلِ الوُجُودِ و عینِ الشّاهِدِ وَ المَشْهود ، أوَّلِ الأوائلِ و أدَلِّ الدّلائل و مَبْدءِ الأنوارِ الأزَلیِّ و مُنتَهَی العُروج الکَمالی ، غایة الغایات ، المتعین بالنِّشآت ، أبِ الأکوان بفاعِلیّة و أمِّ الإمکان بقابلیّة ، المثل الأعلی الإلهی ، هَیُولی العَوالِمِ الغَیْرِ المُتَناهِی ، روحُِ الأرواح و نور الأشْباحِ ، فالق إصباحِ الغَیب، دافِع ظُلْمة الرَّیْبِ ، مُحتَدِ التِّسعة و التِّسعین ، رحمةً للعالمین ، سَیِّدِنا فی الوُجود، صاحبِ لواء الحَمدِ و المَقامِ المَحمُودِ ، المُبَرقَعِ بالِعماء ، حبیبِ الله ، محمَّدٍ المصطفی ، صَلَّی اللهُ علَیه و سلّم.

و علیٍّ سِرُّ الأسرارِ و مَشرِقِ الأنوارِ ، المُهندِسِ فی الغُیُوبِ اللّاهوتِیَّة ، السّیّاحِ فی الفیافِی الجَبَروتیَّة ، المُصّوِّر لِلهَیولَی الملکوتیَّة ، اَلوالی للولایةِ النّاسوتیّة ، أُنمُوذِجِ الواقِعِ ، و شَخصِ الإطْلاقِ المُنْطَبِعِ فی مَرایا الأنفُسِ و الآفاقِ ، سرِّ الأنبیاء و المرسلینَ ، سیّدِ الأوصیاء و الصّدیقین ، صورة الأمانة الإلهیّة ، مادةِ العلومِ الغیرِ المُتناهیةِ ، الظّاهرِ بالبرهانِ ، الباطنِ بالقَدْرِ و الشّأنِ ، بِسْمَلَةِ کتابِ الموجودِ ، فاتحة مصحفِ الوجودِ ، حقیقة النقطةِ البائیّة ، المتحقّقِ بالمراتبِ الإنسانیّة ، حَیدَرِ آجام الإبداعِ ، الکرّار فی معارکِ الإختراع ، السّرِ الجلیّ و النّجم الثّاقبِ ،علیِّ بن أبی طالب ، علیه الصّلوةُ و السّلام.

و علَی الجوهرةِ القُدسیَّة فی تعیُّنِ الإنسیّة ، صورةِ النَّفسِ الکُلیّةِ ، جوادِ العالمِ العَقلیّةِ ، بِضعَةِ الحَقیقةِ النَّبویّةِ ، مطلع الأنوارِ العلویّةِ ، عینِ عیونِ الأسرارِ الفاطمیّة ، النّاجیةِ المُنجیّةِ لِمُحبّیها عن النّار ، ثمرة شَجَرة الیقین ، سیدة نساء العالمین ، المعروفة بالقَدْر ، المجهولةِ بِالْقَبرِ ، قُرّةِ عین الرَّسولِ ، الزَّهراءِ البتول ، علیها الصّلوة و السّلام.

و علی الثّانی مِن شروطِ لاإلهَ إلّا الله ، رَیحانةِ مُحمَّدٍ رَسولِ اللهِ ،رابِعُ الخَمسةِ العبائیَّةِ ، عارفِ الأسرارِ العِمائیَّه ، مَوضِعِ سِرِّ الرَّسولِ ، حاوی کلیّاتِ الأصولِ ، حافظِ الدّین ، و عَیبَة العِلْمِ ، و مَعْدَن الفضائل ، و بابِ السِّلمِ ، و کَهْفِ المَعارِفِ ، و عَین الشّهودِ ، رُوح المَراتِبِ و قَلْبِ الوُجودِ ، فِهْرِسِ العلومِ اللّدُنّی ، لؤلؤِ صَدَفِ أنتَ مِنّی ، النّور اللّامعُ مِن شجرةِ الأیمَنِ ، جامِعِ الکمالَیْنِ ، أبی محمّدٍ الحسنِ ، علیه الصّلوةُ و السّلامُ.

و عَلی المُتَوَحِّدِ بِالهِمَّة العُلیا ، المُتَوَسِّدِ بِالشُّهُودِ و الرِّضا ، مَرکَزِ عالَمِ الوُجودِ ، سِرُّ الواجِدِ و المَوجودِ ، شَخصِ العرفانِ ، عَینِ العیانِ ، نور الله و سِرِّه الأتَمِّ ، المُتَحقِّق بالکَمالِ الأعظَمِ ، نُقطَةِ دائرةِ الأزلِ و الأبَدِ ، المُتَشَخِّصِ بألِفِ الأحَدِ ، فاتِحة کِتابِ الشهادة ، والی وِلایة السِیادة ، الاحدیة الجَمع الوُجودی ، الحَقیقِة الکُلیَّة الشُّهُودی ، کَهفِ الإمامةِ ، صاحِبِ العَلامةِ ، کَفیلِ الدّینِ ، الوارِثِ لِخُصُوصیّاتِ سَیِّدِ المُرسَلینَ ، الخارجِ عَن مُحیطِ الأیْنِ و الوُجُودِ ، إنسانِ العَینِ ، ُلغَزِ الإنشاء ، مَضْمونِ الإبداعِ ، مُذَوِّقِ الأذواقِ و مُشَوِّقِ الأشْواقِ ، مَطلَبِ المُحبّین و مَقصَدِ العُشّاق ، المُقدَّسِ عَن کُلِّ الشَّین ، أبی عبدالله الحسین صلواتُ الله و سلامُهُ علیه.

و عَلی آدمِ أهْلِ البَیتِ ، المُنَزّهِ عن کَیْت و ما کَیت ، روحِ جَسَد الإمامةِ ، شَمسِ الشّهامة ، مَضمونِ کِتابِ الإبداعِ ، حَلٍّ تَعْمیَة الإختِراعِ ، سِرِّ اللهِ فی الوُجودِ ، إنسانِ عَیْنِ الشُّهودِ ، خازِنِ کُنُوزِ الغَیبِ ، مَطلَعِ نورِ الإیمانِ ، کاشِفِ مستورِ العِرفانِ ، الحُجَّةِ القاطِعَة ، و الدُّرَّةِ اللّامِعَة ، ثَمَرةِ شَجَرةِ طوبی القُدسیّة ، أزل الغَیبِ و أبدِ الشّهادةِ ، السِّر الکُّلِّ فی سِرِّ العبادة ، وتَدِ الأوتادِ و زَیْنِ العبادِ ، إمام العالمین و مَجمعِ البَحرَین ،زَیْن العابدینَ علیِّ بن الحسین علیهِ السلام.

و علی باقرِ العلومِ ، شخصِ العِلمِ و المعلومِ ، ناطقةِ الوجودِ ، ضرغامِ آجامِ المعارِفِ ، المُنکشِفِ لِکُلِّ کاشفِ ، الحیاةِ السّاریَةِ فی المجارِی ، النُّورِ المُنبَسِطِ علی الدُّراری ، حافظِ معارجِ الیقینِ ، وارثِ علومِ المُرسَلینِ ، حقیقةِ الحقائقِ الظُّهوریَّةِ ، دَقیقةِ الدّقائق النُّوریَّةِ ، الفُلکِ الجاریَّة فی اللُّجَجِ الغامرَةِ ، المُحیطِ عِلمُهُ بِالزُّبُرِ الغابِرَةِ ، النَّباء العَظیمِ و الصِّراطِ المُستَقیمِ ، المُستَنَدِ لِکُلِّ وَلیٍّ ، مُحَمَّد بنِ عَلیٍّ علیه السلام.

و علی اُستادِ العالَمِ و سَنَدِ الوجودِ ، مُرتَقی المَعارِجِ و مُنتَهَی الصُّعُودِ ، البَحرِ المَوّاجِ الأزَلی ، و السِّراجِ الوَهّاجِ الأبَدی ، ناقِدِ خَزائِنِ المعارفِ و العلومِ ، مَحتدِ العقولِ و نهایة الفُهُومِ ، عالِمِ الأسماء ، دلیلِ طُرُق السَّماءِ ، الکَونِ الجامِعِ الحقیقی ، و العُروةِ الوُثقی الوَثیقی ، بَرزَخِ البرازخ و جامِعِ الأضداد ، نورِ اللهِ بِالهِدایة و الإرشاد ،المُستَمِعِ القرآنِ مِن قائِلِهِ ، الکاشِفِ لأسرارِهِ و مَسائِلِهِ ، مَطلَع شَمسِ الأبَدِ ، جَعفر بن محمَّد ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأحَد.

و علی شَجَرَةِ الطُّورِ ، و الکتابِ المَسطُورِ ، و البَیتِ المَعمورِ ، و السِّرِ المَستورِ ، و آیةِ النُّور ، کَلیم أیمَنِ الإمامة ، مَنشأِ الشَّرَفِ و الکَرامةِ ، نُور مِصباحِ الأرواح ، جَلاء زُجاجةِ الأشباحِ ، ماء التَّخمیرِ الأربعینَ ، غایةِ مِعراجِ الیَقین ، إکسیرِ فِلِزّاتِ العُرفاء ، مِعیارِ نُقُودِ الأصفِیاءِ ، مَرکَز الأئمَّة العَلَویَّة ، مَحوَرِ الفَلَکِ المُصطَفَویّة ، الآمِرِ للصُّوَرِ و الأشکال بِقَبول الإصطِبارِ و الإنتِقال ، النُّور الأنور،موسَی بن جعفرٍ ، علیه صلوات الله العَلیِّ الأکبر.

و عَلَی سِرِّ الإلهی و الرّائی لِلحقائق کَما هی ، النُّورِ اللّاهُوتی ، و الإنسانِ الجَبَروتی ،و الأصلِ المَلَکوتی ، و العالِمِ النّاسوتی ، مِصداقِ العِلمِ المُطلَقِ ، و الشّاهدِ الغَیبی المَحَقَّق ، روحِ الأرواح ، حیوة الأشباحِ ، هِندِسَةِالمَوجودِ ، التّیّارِ فی نَشأت الوُجودِ ، کَهفِ النُّفوسِ القُدسیّةِ ، غَوثِ الأقطاب الإنسیَّةِ ، الحُجَّةِ القاطِعَة الرَّبانیَّة ، مُحَقِّقِ الحَقائِقِ الإمکانِیَّة ، أزَلِ الأبَدیّاتِ و أبَدِ الأزَلیّاتِ ، الکَنزِ الغَیبی و الکتابِ اللّارَیبی ، قُرآنِ المُجمَلاتِ الأحَدیّةِ ،فُرقانِ المفصَّلاتِ الواحدیّةِ ، أمِّ الوَری ،بدرِ الدُّجی ، علیِّ بن موسَی الرِّضا ، علیه و علی آبائهِ الصَّلواةُ و السَّلام.

و عَلی بابِ اللهِ المَفتوحِ و کتابِهِ المَشروحِ ، ماهیَّةِ الماهِیّاتِ ،مُطلَقِ المُقَیَّداتِ ، سِرِّ السِّریّات المَوجودِ فی ظِلِّ اللهِ المَمدود ،المُنطَبِعِ فی مِرآتِ العِرفانِ ، المُنقَطِعِ مِن نَیلِهِ حَبلِ الوُجدانِ ، غَوّاصِ بَحرِ القِدَم ، مَهبِط الفَضلِ و الکَرَمِ ، حامِلِ سِرِّ الرَّسولِ ، مُهَندِس الأرواحِ و العُقولِ ، أدیبِ مَعلَمَةِ الأسماء و الشُّئون ، قَهرَمانِ الکافِ و النّونِ ، غایةِ الظُهورِ و الإیجاد ، مُحَمَّدِ بنِ علیٍّ الجواد ، علیهِ الصَّلوةُ و السَّلام.

و علی الدّاعی إلی الحَقِّ ،أمینِ الله علی الخَلق ، لِسانِ الصِّدق ، بابِ السِّلمِ ، أصلِ المعارفِ و عَینِ مَنبَتِ العِلمِ ، مُنجی أربابِ المُعاداتِ ، مُنقِذِ أصحابِ الضَّلالاتِ و البِدَعاتِ ، عَینِ الإبداعِ ، اُنموذَجِ أصلِ الإختِراع ، مُهجَةِ الکَونَینِ و مَحجَةِ الثِّقلَین ، مِفتاحِ خزائِنِ الوُجوب ، حافِظِ مَکامِنِ الغُیوبِ ، طَیّارِ جَوِّ الأزَل و الأبَد ، علیِّ بن محمَّدٍ، صلوات الله علیه.

و علی البَحرِ الزّاخِرِ، زَینِ المَفاخِرِ، الشّاهِدِ لأربابِ الشُّهودِ ، الحُجَّةِ علی ذَوی الجُحُودِ ، مُعَرِّفِ حُدُودِ حقائِقِ الرَّبانیَّةِ ، مُنَوِّعِ أجناسِ العالَمِ السُّبحانیّة ، عَنقاء قاف القِدَم ، العالی عَن مَرقاة الهِمَمِ ، وِعاءِ الأمانةِ ،مُحیط الإمامةِ ، مَطلَع الأنوارِ المُصطَفَوی ، الحَسَن بن علیِّ العَسکری ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأکبر.

و عَلَی سِرِ الأسرارِ العَلیَّة و خَفیَّ الأرواحِ القُدسِیَّةِ ، مِعراجِ العُقُولِ ، مَوصِلِ الأصولِ ، قُطبِ رِحَی الوُجودِ ، مَرکَزِ دایِرَةِ الشُّهودِ ، کَمالِ النَّشأةِ و مَنشَأِ الکَمالِ ، جَمالِ الجَمیع و مَجمَع الجَمال، الوُجودِ المَعلومِ و العِلمِ الوجودِ، المائِلِ نَحوَهُ الثّابِتِ فی الوُلُودِ ، المُحاذی لِلمرآتِ المُصطَفَویّةِ ، المُتَحَقِّقِ بِالأسرارِ المُرتَضَویّةِ ، المُتَرَشِّحِ بالأنوارِ الإلهیّةِ ، المُربّی بالأستارِ الرُّبوبیَّةِ ، فَیّاضِ الحَقائِقِ بِوُجُودِه ِ، قَسّامِ الدّقایقِ بِشُهودِهِ ، الإسمِ الأعظَم الإلهی ، الحاوی للنَّشآتِ الغَیرِ المُتناهی ، غَوّاص الیَمِّ الرَّحمانیَّةِ ، مُسلِکِ الآلاءِ الرَّحیمیَّةِ ، طُورِ تَجلّی اللّاهوتیَّةِ ، نارِ شَجَرَةِ النّاسوتیَّةِ ، نامُوسِ اللهِ الأکبَرِ، غایةِ البَشَرِ، أبی الوَقتِ ، مَولَی الزَّمانِ ،الّذی هُوَ لِلحَقِّ أمانٌ ، ناظِمِ مَناظِمِ السِّرِ و العَلَنِ ، أبی القاسِمِ مُحَمَّدِ بن الحَسَن ، علیه الصَّلوة و السّلام.

اللهم إنّی اُشهِدُکَ أنَّ هؤُلاءِ أهلَ بیتِ الرِّسالةِ ، و مُختَلفِ المَلائِکَةِ و مَهبِطَ الوَحیِ و خُزّانَ العِلمِ و مُنتَهَی الحِکمَةِ و مَعادِنَ الرَّحمَةِ و اُصولَ الکَرَمِ و قادَةَ الاُمَمِ و عَناصِرَ الأبرارِ و دَعائِمَ الأخیارِ و أبوابَ الإیمانِ و أصفیاءَالرَّحمن، و سُلالةَ خِیَرَةِ النَّبیّینَ و خُلاصَةَ عِترَةَ صِفوَةِ المُرسَلینَ ، صلوات اللهِ و سلامُهُ علیه و علیهم أجمعین.

از کتاب مناقب

مراجعه و اطلاع رسانی نمایید :

وبلاگی پیرامون دستورالعمل هلی عرفانی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی

« در محضر شیخ اکبر محیی الدین بن عربی »

ebnearabi2.blog.ir

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۳۶
فانی

حضرت امام خمینی در سال 67 در نامه ای به گورباچف رییس اتحاد جماهیر شوروی که حامل نامه جناب آیت الله آقای جوادی آملی بودند ضمن دعوت ایشان به اسلام مطالبی را در مورد کتب فلسفی و عرفانی مخصوصا مرحوم صدرالمتألهین و محیی الدین بن عربی بیان فرموده اند که خواندنی است .

گفتنی است آیت الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه دباغ نامه امام را در یازدهم دی ماه 1367 به میخائیل گورباچف صدرهیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی تحویل دادند.

                                      


متن کامل نامه در صحیفه ی نور حضرت امام موجود است و ما در اینجا به ذکر محل مورد نظر از نامه می پردازیم و متن کامل نامه را نیز در ادامه ی مطالب این پست قرار دادیم و خواندن متن کامل آن را نیز به عزیزان توصیه می نماییم .

حضرت امام بعد از توجه دادن ایشان به ماوراء الطبیعه و خدا و عوالم غیر محسوس می فرمایند :

اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق کنید، می‌توانید دستور دهید که صاحبان این‌گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی و بوعلی‌سینا ـ رحمت‌الله علیهما ـ در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهای سهروردی ـ رحمت‌الله علیه ـ در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین ـ رضوان‌الله تعالی علیه و حشره‌الله مع‌النبیین و‌الصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محیی‌الدین ابن‌ عربی‌ نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.

ذکر چند نکته :

1 ـ حضرت امام تنها به ذکر بزرگان حکمت و عرفان پرداختند و از علوم و صاحبان دیگر علوم نام نبردند به دلیل اینکه در عقاید و اصول دین فقط قواعد حکمی و فلسفی و عرفانی کارایی دارند و اینکه مطالب نهایی و حرف آخر در معارف در کتب فلسفی و عرفانی است و به همین دلیل مرحوم امام از حکمت مشا که پایین ترین مرتبه از حکمت است شروع نموده و به حکمت اشراق رسیدند و بعد از حکمت متعالیه که بالاترین مرتبه ی فلسفه و حکمت است، سخن گفتند و در آخر هم به ذکر علم عرفان پرداختند که نهایی ترین و حقیقی ترین مطالب معرفتی در آنجاست .

2 ـ از جناب شیخ به بزرگ مرد تعبیر نمودند و در آخر از ایشان نام می برند و این دلالت بر این مطلب می نمایند که امام، شخص محیی الدین و معارف او را از فارابی و بن سینا و حتی ملاصدرا بالاتر می دانند مخصوصا که در مورد کتب شیخ اکبر می فرمایند با مطالعه فهمیده نمیشود و باید افرادی را بفرستید که سالیانی در قم درس بخوانند تا بتوانند آن مطالب را بفهمند و در مورد کتب ملاصدرا و دیگران چنین تعبیری را ندارند .

3 ـ انسان زمانی از نظر شرعی می تواند افرادی را به کسی و مکتبی ارجاع دهد که به صحت آن مکتب و معارفش یقین داشته باشد مخصوصا که سخن در باب خداشناسی و معارف الهیه باشد . لذا با عنایت به اینکه حضرت امام برای معرفی اسلام به جهان ارجاع به کتب فلاسفه و مخصوصا عرفا و شیخ اکبر میدهند، معلوم می شود که ایشان به سخنان عرفا و فلاسفه، مخصوصا شیخ اکبر اعتقاد راسخ دارند وگرنه جواز شرعی برای معرفی این کتب به بقیه وجود نداشت.

پس حضرت امام یقین و اعتقاد راسخ به سخنان عرفا و شیخ اکبر داشته و قهرا باید سخنان مخالف فلسفه و عرفان را قبول نداشته باشند .

4 ـ حضرت امام به طور مطلق به کتب شیخ اکبر ارجاع داده اند، نه به برخی کتب یا به برخی مطالب در کتاب های حضرت شیخ اکبر، و این نشان دهنده ی این است که کتب حضرت شیخ، بطور مطلق مورد تایید امام بوده است، لکن فهم آن مطالب را کار هر کسی نمی دانند .

5 ـ با توجه به سیر نامه و تعبیر به بزرگ مرد و سیاق عبارت معلوم می شود که شیخ اکبر از نظر امام بزرگ ترین شخصیت در باب معارف اسلام است و یا حداقل از بزرگ ترین ها هستند .

6 ـ فهم کتب شیخ اکبر و عرفا کار هر کسی نیست بلکه برای فهم مطالب باریک تر ز موی معرفتی کتب شیخ اکبر، از نظر امام شرایط زیر لازم است :

1 ـ خبره و تیز هوش، نه کسانی که حتی منطق را متوجه نمی شوند چه رسد به فلسفه و چه رسد به عرفان .

2 ـ تخصص در فلسفه و حکمت و عرفان، چرا که فرمود کسانی که قویا در این گونه امور دستی دارند .

3 ـ صرف چندین سال وقت برای تعلیم از استاد  نه یک شبه و با مطالعه.

4 ـ نیاز حتمی به استاد متخصص در باب، چرا که فرمود به قم بیایند و بدون این سفر آگاهی از مطالب امکان ندارد و واضح است که شهر قم خصوصیتی ندارد، بلکه به دلیل وجود اساتید عرفان این توصیه را نمودند .

5 ـ توکل به خدا و عنایت حضرت حق، چرا که اگر خداوند انسان را یاری نکند و توفیق خاص او نباشد حتی با وجود جمع بودن شرایط دیگر باز هم فهم سخنان عرفا ممکن نیست .

متن کامل نامه ی حضرت امام در ادامه مطالب موجود است :

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۳۲
فانی

در صدر باب 560 کتاب شریف فتوحات مکیه حضرت شیخ اکبر اشعاری را در مورد وصیت دارند که اشاره به وصیت پیامبر در مورد جانشینی امیرالمومنین دارد و در چندین جای کتاب فتوحات لقب وصی را برای امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام ذکر می کنند که در پست های بعدی به ذکر آنها نیز می پردازیم :


       وصّت الإله و وصّت رسـله فلـذا         کان التأسی بهم من أفضل العمل

       لو لا الوصیه کان الخلق فی عمه          و بالوصیه دام المُلــک فی الدُّول

فاعمد إلیها و لا تهمل طریقتها           إن الوصیه حکم الله فی الأزل


ترجمه ی ابیات :


خداوند وصیت کرد و پیغمبرانش نیز وصیت کردند و به همین دلیل تأسّی و اقتداء نمودن به آن ها از افضل امور است .

اگر وصیت نبود مردم در سرگردانی و حیرت فرو می رفتند و به سبب وصیت است که ملک و سلطنت در دوره ها ادامه دارد .

پس تو هم وصیت را پیشه ی خود ساز و از راه و روش و طریق آن غفلت مورز چرا که وصیت حکم خداوند است در ازل .


۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۳۸
فانی

عارف عظیم الشأن شیخ أکبر محیی الدین بن عربی در باب 366 کتاب مستطاب « فتوحات مکیه » در مقام معرفی امام زمان می فرمایند :

« أنّ لله خلیفه یخرج من عتره رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم من ولد فاطمه یواطی اسمه اسم رسول الله جدّه الحسین بن علی بن أبی طالب یبایع بین الرکن و المقام یشبه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فی الخلق بفتح الخاء و ینزل عنه فی الخلق بضم

در ادامه می فرماید : أسعد الناس به أهل الکوفه » .

ترجمه :

« همانا برای خداوند خلیفه و جانشینی است که خروج می کند . او از عترت رسول الله و از پسران  فاطمه  می باشد که نامش با نام رسول الله مطابقت دارد جدّ او حسین بن علی بن أبی طالب است . مردم با او در بین رکن و مقام بیعت می کنند در خلقت و خلق ظاهر با رسول الله شباهت دارد و در خُلقش از او پایین تر است  » .

این عبارات در همه ی نسخه های کتاب فتوحات مکیه حتی چاپ های کنونی وجود دارد .

ذکر چند نکته :

فرمایشات حضرت شیخ در اینجا از جهات مختلفی با عقیده ی اهل سنّت در مورد قائم تفاوت دارد و مطابق با نظر شیعه می باشد :

1 ـ فقط شیعیان هستند که امام زمان را الآن زنده و حاضر می دانند ولی اهل سنت می گویند نزدیک ظهور به دنیا می آید . جناب شیخ در اینجا می فرمایند برای خدا خلیفه ای است که بعدا خروج می نماید . واضح است که این عبارت ظهور در موجود بودن حضرت دارد .

2 ـ فقط شیعیان هستند که حضرت را از فرزندان حضرت صدیقه از نسل امام حسین علیه السلام می دانند . که شیخ نیز همین فرمایش را دارند .

3 ـ فرمود سعادت مند ترین مردم در زمان ظهور حرت اهل کوفه هستند . شیخ بهایی در کتاب اربعین خود این عبارت را از شیخ اکبر نقل می کند و به فقراتی از آن در مورد شیعه بودن حضرت شیخ استدلال می کند من جمله به این قسمت که شیخ فرموده سعادت مند ترین مردم در زمان ظهور او مردم اهل کوفه هستند .

چرا که این اعتقاد از مختصات شیعیان است که می گویند : آفتاب امامت آن حضرت از مکه طلوع و از آنجا به کوفه رفته و کوفه را مقر حکومت خود قرار می دهند .

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۹
فانی

                                  

در مورد کتاب شریف فصوص الحکم

کتاب شریف فصوص الحکم مهم ترین کتاب عرفانی و دقیق ترین و لطیف ترین آنها بعد از فتوحات مکیه می باشد که هر دو از تألیفات جناب شیخ اکبر محیی الدین بن عربی می باشد است .

در سیر کتب درسی عرفانی حوزه دومین کتاب درسی فصوص الحکم می باشد که بعد از تمهید القواعد خوانده می شود .

کسی می تواند از معانی این کتاب مستطاب بهره مند گردد و به مقصود او راه پیدا نماید که در چندین رشته از علوم زحمت کشیده و دارای تخصص و اجتهاد یا قریب به اجتهاد باشد . علومی از قبیل : صرف و نحو بلاغت و معانی و بیان و منطق و فقه و اصول و فلسفه ی مشا و اشراق و حکمت متعالیه و مقداری طب و نجوم و علوم غریبه . و سپس یک کتاب عرفانی که تمهید القواعد باشد را نیز فرا گرفته باشد . و حتما این علوم را با کتاب های اصیل در نزد استادانی کامل فرا گرفته باشد و علاوه بر اینها دارای ملکه ی تقوی و شب و خلوت و سحر و مراقبه ی تامه و حضور و عندیت باشد .

بعد از طی این علوم با شرایط و ضوابطش اگر خداوند بخواهد و او را برای فهم معانی عرشی این رساله برگزیند می تواند از این مأدبه الهیه به مقدار ظرف وجودی خودش بهره مند گردد .

همین که این کتاب را در این مرتبه از لحاظ سیر درسی و علمی قرار داده اند بهترین دلیل بر عظمت کتاب و صاحب عظیم الشأن آن است .

عارف عظیم الشأن حضرت امام خمینی در نامه به گورباچف می فرمایند :

دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی‌الدین ابن‌ عربی‌ نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.

حضرت علامه حسن زاده آملی در یادنامه علامه طباطبایی ص 41 فرمایند :

در هر عصری أوحدی از علماء قادر بر فهم و تدریس فصوص و فتوحات است .

مرحوم شهید مطهری گوید :

فصوص الحکم دقیق ترین و عمیق ترین متن عرفانی است . شروح زیادی بر آن نوشته شده است . در هر عصری شاید دو سه نفر بیشتر پیدا نشده باشند که قادر بر فهم این متن عمیق باشند .

ایشان در جای دیگر می نویسد که شرح کردن کتاب های محیی الدین بن عربی کار هر کسی نیست .

آشنایی با علوم اسلامی بخش کلام و عرفان ص 115 و 119

سبب تالیف کتاب :

 شیخ اکبر در مقدمه ی این کتاب می فرمایند :

أما بعد فإنی رأیت رسول الله فی مبشره أریتها فی العشر الآخر من المحرم سنه سبع و عشرین و سته مائه بمحروسه دمشق و بیده کتاب فقال لی هذا کتاب « فصوص الحکم » خذه و اخرج به الی الناس ینتفعون به . فقلته السمع و الطاعه لله و لرسوله و أولی الأمر منا کما أمرنا .

فحققّت الأمنیّه و أخلصت النیه و جرّدت القصد و الهمه إلی إبراز هذا المتاب کما حدّه لی رسول الله من غیر زیاده و لا نقصان .

و سألت الله تعالی أن یجعلنی فیه و فی جمیع أحوالی من عباده الذین لیس للشیطان علیهم سلطان و أن یخصّنی فی جمیع ما یرقمه بنانی و ینطق به لسانی و ینطوی علیه جنانی بالإلقاءالسبوحی و النفث الروحی فی الروع النفسی بالتأیید الإعتصامی حتی أکون مترجما لا متحکما لیتحقق من یقف علیه من أهل الله أصحاب القلوب أنه من مقام التقدیس المنزه عن الأغراض النفسانیه التی یدخلها التلبیس .

و أرجو أن یکون الحق تعالی لمّا سمع دعایی قد أجاب ندائی . فما ألقی إلا ما یلقی إلیّ و لا أنزّل فی هذا المسطور إلا ما ینزّل به علیّ و لست بنبی و لا رسول ولکنی وارث و لآخرتی حارث .

                                                      فمن الله فاسمعوا          و إلی الله فارجعوا

                                                      فإذا ما سمعتم              ما أتیت به فعوا     

                                                      ثم بالفهم فصلوا            مجمل القول واجمعوا

                                                      ثم منو به علی               طالبیه لا تمنعوا

                                                      هذه الرحمه التی          وسعتکم فوسعوا

و من الله أرجو أن أکون ممن أیّد فتأیّد و قیّد بالشرع المحمدی المطهر فتقیّد و قیّد و حشرنا فی زمرته کما جعلنا فی أمته .


ترجمه :

من رسول الله را در مبشره ای دیدم و این واقعه در محرم سال ششصد و بیست و هفت در شهر دمشق بود و دیدم که در دست رسول الله کتابی بود .

به من فرمود این کتاب فصوص الحکم است آن را بگیر و به مردم برسان تا از او نفع برند . من گفتم السمع و الطاعه مر خدای و رسول خدای و اولی الأمر راست آنچنان که به ما امر فرمودند [ در قرآن امر به طاعت خدا و رسول و اولی الامر شدیم ]

پس مقصود و مطلوب رسول الله را محقق گردانیدم و نیتم را خالص کردم و قصد و همتم را تجرید کردم برای ابراز این کتاب چنانکه رسول خدا برای من معلوم فرمود بدون کم و زیاد .

و از خدا خواستم که مرا در ابراز این کتاب و در جمیع احوالم از آن دسته از بندگانش قرار دهد که برای شیطان بر آنها سلطه ای نیست و بخصوص مرا در جمیع آنچه انگشتانم رقم می زند و زبانم بیان می کند و دلم درمی نوردد و میگیرد به القای سبوحی و دمیدن روحی در روعم تأیید کند به تاییدی که به او معتصم شوم تا مترجم باشم نه متحکم [ یعنی تا فقط آنچه را که به من گفته ام بیان کنم نه اینکه به چیزی از جانب خودم حکم نمایم ] تا اصحاب قلوب که از به این کتاب مطلع و واقف می گردند برایشان محقق گردد و ثابت شود که این کتاب از مقام تقدیس است که از اغراض نفسانی که تلبیس در آن راه پیدا می کند منزه است .

و امیدوارم که حق تعای چون دعا و درخواستم را شنود اجابت فرماید  . پس من إلقاء نمی کنم مگر آنچه به من إلقاء شده و در این کتاب نازل نمی کنم مگر آنچه که بر من نازل شده و من نبی و رسول نیستم بلکه وارث ام و نگهبان آخرتم .

پس از خدا بشنوید و به خدا باز گردید .

و چون آنچه را آوردم شنیدید پس آن را فرا گیرید .

سپس به وسیله ی فهم گفتار مجمل آن را تفصیل دهید و گرد آرید .

آن گاه آن را در اختیار خواستارانش قرار داده باز ندارید .

این رحمتی است که شما را در بر گرفت پس گشاده دست باشید .

ذکر نکات مهمه ای :

در این جا چند نکته که به ذهن حقیر می رسد در شرح عبارات فوق بیان میگردد :

1 ـ جناب قیصری در شرح این عبارات فر ماید :

نقل واقعه ی رویت رسول الله و امر ایشان به اظهار این کتاب برای این است که اولیاء الله امین خداوند می باشند و امین نیز باید اسراری را که به او داده می شود را از اغیار حفظ نماید مگر اینکه از جانب صاحب راز و خدای تعالی امر به اظهار شده باشد که در این صورت اظهار آنچه را که دریافته واجب است .

پس در واقع این نقل حضرت شیخ بیان عذر ایشان در اظهار مطالب است .

2 ـ مبشره رویای صالحه است که شخص مومن با بصیرت خود می بیند و همانند وحی برای نبی است و اعتبار دارد . لذا در روایت از پیامبر است که هنگامی که ایشان از انقطاع وحی بعد از خود سخن می گفتند فرمودند :

لم تبق بعدی من النبوه الا المبشرات .

فقالوا و ما المبشرات یا رسول الله ؟

قال : الرویاء الصالحه یراها المومن .

واضح است که در این روایت مبشره از اجزای نبوت شمرده شده به این صورت که نبوت شامل وحی و مبشره است و بعد از من وحی از میان می رود و مبشره باقی می ماند .

این روایت در بحار الأنوار ج 61 ص 177 و 178 و 192 آمده است .

3 ـ شیخ فرمود که این رویا را خدا به من نمود بدون اینکه من اراده کرده باشم . لذا از اغراض نفسانی و خیالات و از همه مهم تر تإثیر محفوظات و اعتقادات ذهنی خودم محفوظ است فافهم .

توضیح این مطلب از حوصله ی اینجا فراتر است و اجمالا عرض نمایم که گاهی حب و بغض شخص و اعتقادات شخص و چیزهایی را که قبول دارد بر محتوای خواب و مکاشفه تاثیر می گذارد .

البته قوه خیال مطهر حضرت شیخ در نهایت طهارت بوده و این کلام به معنی این نیست که اگر این نبود اغراض من در این رویا تاثیر گزار بود بلکه به معنای لطیفی است که در نزد ما محقق است و من ندیدم این سخن را در هیچکدام از شروح فصوص الحکم . الحمد لله رب العالمین .

4 ـ نام این رساله ی شریفه را خود رسول الله بیان نمودند و چون که بین اسم و مسمی مناسبت است و فص به معنای خلاصه و زبده ی هر چیزی است ، پس این نام دلال دارد که این کتاب خلاصه ی حکم و اسراری است که بر ارواح انبیائی که نامشان در این کتاب برده شده است می باشد .

5 ـ پیامبر فرمودند خذه و اخرج به الی الناس :

ظاهر این جمله دلالت دارد بر اینکه موطن أخذ با جایگاه نشر تفاوت دارد که الی دلالت بر این مطلب دارد . جناب حضرت شیخ در مرتبه ی عقل شریف و سر و غیبشان این حقایق را از حقیقت پیامبر دریافت فرمودند که در آنجا بصورت الفاظ نبوده و سپس حضرت امر به تنزل مطالب و آوردن آن در عالم حس و شهادت فرموده اند که عبارت شیخ در آنجا که فرمود أنزّل اشاره ی به همین دارد .

مطالب عالیات که از جان و حقیقت خاتم انبیاء بر قلب شریف خاتم اولیاء آمده در سیر نزولی در قوه ی خیال مطهر حرت شیخ اکبر به صورت الفاظ در آمده است .

اینکه در ادامه شیخ می فرماید از خداوند خواستم مرا حفظ کند برای این است که حقیقت فصوص که به صورت لفظ نیست در مسیر تنزل از قلب مبارک شیخ و بصورت لفظ در آمدن در قوه ی مطهر خیال حضرت شیخ محفوظ و مصون بماند بدون زیاده و نقصان .

6 ـ اینکه ایشان توانسته به القاء دفعی کل این حقایق را از حقیقیت رسول الله تلقی نماید نشان دهنده ی وسعت جان شریف حضرت شیخ اکبر است .

7 ـ نبوت به نبوت تشریعی و نبوت انبایی تقسیم می گردد که پیامبر اسلام خاتم نبوت تشریعی است همانطور که حضرت حجت خاتم الولیاء علی الإطلاق می باشند اما باب نبوت إنبایی باز است . اینکه فرمود نبی نیستم مقصود نبوت تشریعی است .


نکات دیگری نیز وجود دارد که بعدا بیان می گردد .


۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۵۱
فانی