شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی

در این وبلاگ مطالبی حول شخصیت بزرگ عارف دوران شیخ المشایخ ، قطب الأقطاب ، أوحد الموحدین خاتم الأولیاء سیدی محیی الدین بن عربی سلام الله علیه گذاشته می شود باشد که مورد عنایت حضرتش واقع گردیم
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت» ثبت شده است

جناب ملا صالح موسوی خلخالی مقدمه شرح کتاب مناقب جناب شیخ اکبر را به اثبات تشیع حضرت شیخ اختصاص داده است و می گوید :

« محیی الدین فتوحات را در مکه نوشت و سپس به دمشق آمد و جمعی از روسای مشایخ طریقت نیز مانند شیخ سعد الدین حموی و شیخ عثمان رومی و اوحد الدین کرمانی و جلال الدین محمد رومی صاحب مثنوی در آن اوقات شهر دمشق را مقر اقامت نموده با شیخ کامل جلیس خلوت و انیس وحدت بودند .

کتاب فصوص را که از کتب نفیسه ی اوست در روزگار اقامت در دمشق حسب الأمر حضرت ختمی مرتبت به نظم تالیف در آوردند » .

شرح مناقب محیی الدین ص 16 تا 18

اشخاصی مانند ابن فهد حلّیس و شیخ بهایی و محقق فیض کاشانی و مرحوم مجلسی اول و قاضی نورالله تستری و محدث نیشابوری و غیر از اینها پای مردی در اثبات تشیع وی فشارند .

همان ص 24

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۴
فانی

جناب حضرت شیخ اکبر أوحدالموحدین محیی الدین بن عربی در کتاب شریف فتوحات مکیه در بحث کتمان اسرار توحید شعری را از حضرت زین العابدین امام علی بن الحسین علیه اسلام نقل می فرمایند :

ایشان فرمایند : اگر کتمان سر لازم نبود و اسرار توحید برای جمیع مردم قابل درک نبود برای گفتار شخص پسندیده و پاکیزه از دودمان علی بن ابی طالب  صلی الله علیه و سلم دیگر معنایی وجود نداشت چرا که ایشان فرموده :

یا رب جوهــــــر لو ابوح به             لقیل انت ممن یعبد الوثنا

و لاستحل رجال مسلمون دمی             یرون اقبح ما یاتونه حسنا

معنای شعر :

چه بسیار از آن علوم جوهریه ی اصلیه را که در من است و اگر به آنها لب بگشایم حتما می گویند من بت پرستم

و گروهی از مسلمانان به خاطر این سخنان خون مرا حلال می شمارند و آنها زشت ترین کردار خود را نیک می دانند .

فتوحات مکیه ج 1 ص 32

نکته :

مجموع این ابیات چهار بیت است که در جلد 7 الغدیر ص 35 و 36 نقل شده است

مرحوم فیض کاشانی نیز در مقدمه ی وافی و در کتاب الاصول الاصلیه این ابیات را از آن حضرت نقل کرده حتی جناب غزالی هم در کتاب الاحیاء  این ابیات را به حضرت نسبت داده است .

دو بیت دیگر عبارت است از :

انی لاکتم من علمی جواهره      کیلا یری الحق ذو جهل فیفتتنا

و قد تقدم فی هذا ابوحسن       الی الحسین و اوصی قبله الحسنا

نکته :

از این ابیات فهمیده می شود که توحید حقیقی در نظر مردم دقیقا در نقطه  ی مقابل آن است و شرک قلمداد می شود .

پس اگر موحد حقیقی سخن از توحید حقیقی گوید باید جاهلان توحید او را شرک بدانند و او را کافر و خون او را حلال شمرند و مبارزه با اهل توحید را که زشت ترین کارهاست بهترین کارها بپندارند .


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۷
فانی

               


شیخ اکبر محیی الدین بن عربی در کتاب شریف فتوحات مکیه می فرمایند :

« فإنه صلّی الله علیه و آله و سلم و أهل بیته علی السواء فی مودتنا فیهم فمن کره اهل بیته کرهه لأنه واحد من اهل البیت و لا یتبعض حب اهل البیت » .

ترجمه :

رسول اکرم و اهل بیت ایشان در واجب بودن مودت و دوستی ما یکسان می باشند پس بنابراین هر کس دشمن یکی از اهل بیت باشد دشمن پیامبر است چرا که پیامبر یکی از اهل بیت است و دوستی اهل بیت قابل تفکیک و تبعیض و تقسیم نیست ( یعنی اگر یکی از آنها را دوست نداشته باشی پس نمی شود گفت اهل بیت را دوست داری چرا که اهل بیت مجموع آن بزرگواران می باشد ) .

منظور ایشان از اهل بیت فرزندان حضرت فاطمه  زهرا سلام الله علیها می باشد که دقیقا قبل از این جملات به آن در ضمن داستانی کسی که به فرزندان حضرت فاطمه از سادات بدگویی می نموده به آن تصریح دارد که در پست های بعدی به آن داستان به توفیق الهی اشاره می نماییم .

قبل از این جمله و بعد از بیان داستان شعری را در شأن اهل بیت فرموده است :

فلا تعدل بأهل البیت خلقا       فاهل البیت هم اهل السیاده

فبغضهم من الانسان خسر      حقیقی و حبهم عباده

ترجمه شعر :

هیچ خلقی با اهل بیت برابری نمی کند و فقط  اهل بیت شایسته  سیادت و بزرگی می باشند .

بغض اهل بیت خسران و ضرر حقیقی و دوستی آن ها عبادت است .

ذکر چند نکته ی مهم :

1 ـ با توجه به داستان قبل از این ابیات واضح است که مراد از اهل بیت فرزندان حضرت زهرا می باشند چرا که در آن داستان تصریح دارد به این مطلب . و بالاتر که اهل بیت را به سادات هم سرایت می دهند . پس جای هیچ تردیدی نیست که مقصود حضرت شیخ روحی فداه از اهل بیت فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها که در رأس آنها حضرات معصومین اند می باشد مگر  کسی از سر عناد نخواهد این مطلب را قبول نماید .

2 ـ ایشان تصریح فرموده اند که دشمن اهل بیت دشمن رسول خداست و این بسیار صریح دلالت بر عقیده ی حضرتش دارد .

3 ـ اهل بیت را در وجوب دوستی هم رتبه ی رسول خدا می دانند .

4 ـ در مصرع اول شعر فرمودن که هیچ کس با اهل بیت برابری نمی نماید و واضح است که اهل سنت اولی و دومی را بالاتر از امیرالمومنین می دانند حداقل در دوستی .

5 ـ در مصرع دوم با توجه به این قاعده  ی دستور زبان عربی که یکی از فواید ضمیر فصل افاده ی حصر و قصر است می فرماید اهل سیادت و بزرگی فقط و فقط اهل بیت و فرزندان حضرت صدیقه می باشند .

حقیر خواننده ی این سطور را به حضرت صدیقه قسم می دهم که بدون هیچ تعصبی روی این مطالب دقت کند و بعد بگوید آیا می شود چنین شخصی را سنی مذهب و یا دشمن اهل بیت دانست که برخی ادعا نموده اند ؟؟ 

آیا با توجه به این فرمایشات واضح و صریح نباید اگر جایی سخنی دو پهلو وجود دارد را حمل بر تقیه نمود ؟؟


آدرس مطالب :

 کتاب مستطاب  « فتوحات مکیه » ج 4 از چاپ های چهار جلدی ص  139    و  ج 7 از چاپ های 8 جلدی ص 205                              

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۲۲
فانی

                          

             

شیخ اکبر محیی الدین بن عربی سلام الله علیه در رساله ی شریفه ی الاسراء الی مقام الاسری که در پست قبلی شرح آن گذشت فرموده است :

« سالک گفت: از مسجد وصی پرسیدم. پیری را دیدم به من گفت: قصد کجا داری ؟ گفتم آهنگ مدینه الرسول . گفت: چه می خواهی از شهری که آثار آن کهنه شده و نورش خاموش گشته ؟ گفتم: منظورم خاک نیست، به ماه تابناک و عنصر پاک آن نظر دارم. گفت: آیا سخن رسول خدا را درباره ی آن نشنیده ای که فرمود و علی بابها، علی در آن شهر است، هر که قصد آن شهر را دارد باید قصد در آن را نماید » .

وصی یعنی جانشین که در مورد امیرالمومنین در این فرمایشات بکار رفته است  .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۱۹
فانی

أوحد الموحدین وارث المحمدی محیی الدین بن عربی در کتاب شریف « الاسرا الی مقام الاسری » که حقایقی عرشی را از زبان پیر و سالک بیان می فرمایند در قسمتی از آن رساله ، به مقام امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام اشاره می فرمایند و حقایقی را در مورد حضرت علی علیه السلام به صورت رمز و اشاره بیان می فرمایند که فهم مراد حضرت شیخ فقط برای راسخین در علم میسر است،  لکن معنای ظاهری آن هم برای آنچه که ما به صدد آن هستیم کافی است .

این کتاب شریف هم همراه رساله های دیگر حضرت شیخ و هم به صورت مستقل و هم ترجمه ی آن مستقلا چاپ شده است .

ما در اینجا به ذکر ترجمه ی قسمت مورد نظر آن می پردازیم تا استفاده ی از آن عمومی تر باشد :

« سالک گفت: در آستانه ی در قصر از دربان پرسیدم اینجا چه خبر است ؟ گفت: پیمان همسری بسته شد . اجازه گرفتم و وارد شدم . عروسی پوشیده درآمد . گفتم مرحبا به این ازدواج سعادت مند و بشارت باد به عروس و داماد .

وقتی سخنم پایان یافت آوایی شنیدم چون نسیم صبا، اشعاری در وصف عروس که نامش زهرا بود خواند .

به عروس گفتم تو را شناختم، مقام شوهرت را به من بشناسان . فرمود از حقیقتی پرسیدی که درک نمی شود اما من به اندازه ی فهم تو او را معرفی می کنم . هذا أمین الأمناء و جمال الأنبیاء و بعل الزهراء،  این امین امانت داران و جمال انبیا و شوهر زهرا است » .

تک تک کلمات رمز است و اشاره به حقایقی دارد لکن در اینجا حضرت شیخ تصریح دارند بر اینکه مقام امیرالمومنین علی علیه السلام قابل درک نیست و این خود برای کسی که دنبال حقیقت است کافی است .

مراجعه و اطلاع رسانی نمایید :

وبلاگی پیرامون دستورالعمل هلی عرفانی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی

« در محضر شیخ اکبر محیی الدین بن عربی »

ebnearabi2.blog.ir


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۵۰
فانی

أوحد الموحدین جناب شیخ اکبر محیی الدین بن عربی که کتاب شریف شجره الکون فرموده است :

اسلام بر پنج اصل بنا شده است . . . اصل پنجم اهل بیت است که پنج نفرند : محمد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام .

و ارکان دین برپاداشتن ارکان شریعت و محبت یاران و محبت نزدیکان پیامبر است .

سپس می فرماید : اهل بیت پیامبر پنج شخصیتند که خداوند ناپاکی را از آنان زدوده و فرموده « إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا »

سپس حضرت شیخ درباره شأن نزول آیه ی مذکور این حدیث را نقل می کنند :

« قال رسول الله صلی الله علیه و آله سلم :أنزلت هذه الآیه فینا أهل البیت أنا و علی و فاطمه و الحسن و الحسین  » .

برای سهولت مراجعه گردد به ترجمه کتاب شجره الکون دکتر گل بابا سعیدی ص 151 و 149

لازم به ذکر است که اهل سنت آیه مذکور را بر زنان پیامبر تطبیق می دهند لکن حضرت شیخ هم در اینجا و هم در جلد اول فتوحات در باب مربوط به جناب سلمان این آیه را بر فرزندان حضرت زهرا تطبیق می دهند و این خود گواه محکمی بر تشیع ایشان است .

بسیار جای تإسف دارد که به جای اینکه درباره معارف حضرت شیخ بحث شود و مطرح گردد و استفاده شود، باید بیاییم تشیع ایشان را ثابت نماییم .

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۰۸
فانی

ابن عربی در موارد بسیار زیادی از آثار خود درباره معرفی و محبت و طهارت و ولایت اهل بیت به تصریح و اشاره سخن گفته است. ذکر تمام آن ها از گنجایش این مقاله خارج است.

اکنون به اختصار برخی گفتار ابن عربی را که حاکی از نظر او درباره اهل بیت می باشد نقل می کنیم:
در کتاب «شجره الکون» می گوید: اسلام بر پنج اصل بنا شده است... اصل پنجم اهل بیت علیهم السلام است که پنج نفرند، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین و ارکان دین بر پاداشتن ارکان شریعت و محبت یاران و مودت نزدیکان پیامبر است... اهل بیت پیامبر پنج شخصیتند که خداوند ناپاکی را از آنان زدوده، می فرماید: «اِنَّما یُریدُ الله لِیُذهِبَ عَنکم...؛ به درستی که خداوند اراده کرده است که هر پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک دارد». پیامبر فرمود: این آیه درباره ما اهل بیت نازل شده است یعنی من و علی و فاطمه و حسن و حسین.1
او علاوه بر این که در آثارش به نقل روایت از ائمه شیعه اهتمام ورزیده، و روایات بسیاری از آنان ذکر کرده، در مواردی هم به ولایتشان اعتراف کرده و برایشان مقامی برابر با مقام انبیا قائل شده است، چنان که در باب دویست و هفتادم کتاب فتوحات مکیه، آنجا که در خصوص معرفت منزل قطب و امامان از مناجات محمدیه سخن گفته، آورده است: «بدان-خداوند یاریت دهاد - از کسانی که در این منزل متحقق شده اند از انبیا چهار کسند: محمد، ابراهیم، اسماعیل و اسحاق علیهم السلام و از اولیا دو کسند: حسن و حسین فرزندان رسول اللّه صلی الله علیه و آله».2
و نیز در فراز دیگر در دفاع از محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می نویسد: روز جمعه ای پیامبراکرم مشغول ایراد خطبه بود که دید حسن و حسین به سوی او می آیند. ناگهان پیراهن به پایشان گیر کرد و به زمین افتادند، رسول خدا نتوانست خود را نگه دارد، لذا از منبر به زیر آمد و دست آن دو را گرفت و با خود بالای منبر برد و خطبه را ادامه داد. آیا این برای پیامبر نقص محسوب می شود؟ خیر، بلکه به خدا سوگند این از کمال معرفت وی ناشی می گردد، زیرا او خود می داند که با چه دیدی و به چه کسی نظر کرده است، دیدی که کورباطنان از دیدن آن عاجز هستند، آن ها در مثل این موارد می گویند: چرا او به سبب توجه به خدا، از توجه به این امور خودداری نکرد، و این در حالی است که به خدا سوگند آن حضرت در آن هنگام جز به خدا توجه نکرد.3
باز در همان کتاب از جمله علمای این امت-امت اسلام-که از صحابه بوده اند و احوال رسول اللّه صلی الله علیه و آله و اسرار علومش را برای این امت حفظ کرده اند، علی علیه السلام، سلمان فارسی و ابن عباس را شمرده است و از اصحاب دیگر نام نبرده است.4
ابن عربی در شأن نزول آیات هفت و هشت سوره دهر که مربوط به ماجرای بیمار شدن امام حسن و امام حسین علیهم السلام و نذر کردن سه روز روزه حضرت علی و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و فضه و نیز جریان تهیه جو برای پختن نان و انفاق کردن آن ها را با تمام جزئیات آن ماجرا در دو صفحه نقل کرده و سپس می نویسد: روز چهارم روزه نبودند که نذرشان پایان یافته بود. علی، حسن و حسین علیهم السلام به پیش پیامبر صلی الله علیه و آلهرفتند و آن کودکان، از شدت گرسنگی چون جوجکان می لرزیدند، پیامبر از این حالت به شدت نگران شد و فرمود: به سوی فاطمه برویم و چون به پیش فاطمه رسیدند او را در محراب عبادت یافتند، در حالی که از شدت گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده و چشمانش فرو رفته بود، پیامبر که فاطمه را به این حالت دید، به شدت ناراحت شد، در این حال جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد: یا محمد بگیر، گوارای اهل بیتت باد، پیامبر فرمود: ای جبرئیل چه بگیرم؟ جبرئیل این آیت را بخواند که: «یطعمون الطّعام علی حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا» تا «و کان سعیکم مشکورا».5
چنان که ملاحظه شد، ابن عربی این واقعه را که از مقام تقوا و طهارت و قدس و معنویت و نهایت محبت و انسان دوستی و احسان و ایثار آن بزرگواران حکایت می نماید، با اهمیت و دقت نقل کرد و به این وسیله مقام شامخ ایمان و احسان آنان را ستود و در ضمن محبت و ارادت خود را نیز به ایشان آشکار ساخت.
محیی الدین می نویسد: حضرت حق به رسول اکرم صلی الله علیه و آلهدستور داده است که پاداش رسالتش را از امت خود بگیرد، به این معنا که نزدیکان او را دوست بدارند. از این رو فرمود: بگو در برابر تبلیغ آنچه برای شما آورده ام مزدی از شما نمی خواهم، جز این که نزدیکانم را دوست بدارید.6 بنابراین بر امت است که پاداش تبلیغ رسالت او را که خداوند بر آنان واجب نموده است، ادا کنند، یعنی نزدیکان و اهل بیت او را دوست بدارند. این مسئله را با تعبیر «مودّت» که به معنای ثبوت محبت و دوستی است، بیان نمود.
سپس ابن عربی مطلب مذکور را ادامه می دهد، تا این که می نویسد: هیچ کس جز خدا نمی داند که اهل مودّت و دوستان و نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آلهاز چه پاداشی بهره مند هستند.7
بالاتر از این ها او محبت اهل بیت را برابر با محبت پیامبر دانسته و تصریح کرده است که دشمنی و خیانت به ایشان در واقع دشمنی و خیانت به آن حضرت است، چنان که در فتوحات مکیه نوشته است: کسانی که اهل بیت رسول اللّه صلی الله علیه و آلهرا دشمن می دارند و به آنان خیانت می ورزند، همانا با خود رسول اللّه دشمنی کرده و به وی خیانت ورزیده اند. فرض است همان طورکه رسول اللّه را دوست داریم، اهل بیتش را نیز باید دوست بداریم و از عداوت و کراهت نسبت به ایشان احتراز و اجتناب کنیم.
ابن عربی بعد می افزاید: شخص ثقه ای در مکه به من گفت: من از اعمال شرفا (سادات از نسل حضرت فاطمه) در مکه ناراحت بودم و کراهت داشتم، شبی فاطمه علیهاالسلام دختر رسول اللّه را در خواب دیدم که از من اعراض می کند و روی بر می گرداند؛ من بر وی سلام کردم و از جهت اعراضش جویا شدم، پاسخ داد: تو از شرفا بدگویی می کنی، گفتم: ای بانوی من آیا کارهایشان را درباره مردمان نمی بینی؟ فرمود: آیا ایشان فرزندان من نیستند؟ پس من از کار خود توبه کردم و آن حضرت به من اقبال فرمود و من از خواب بیدار شدم. ابن عربی پس از نقل واقعه مذکور ابیات زیرا را که خود انشاد کرده، ذکر می کند:

فلا تعدل باهل البیت خَلقا
فاهلُ البیتِ هم اهلُ السیادة
فبغضهم من الانسان خُسرٌ
حقیقیّ و حبّهم عبادة8

ترجمه: در سیادت و بزرگی، احدی را با اهل بیت برابر مدان، پس تنها اهل بیت شایسته سیادت و بزرگی هستند، دشمنی با ایشان زیان و خسارت حقیقی و دوستیشان عبادت است. وی در همان جا تصریح می کند که: «تمام همت خود را برای شناخت اهل بیت قرار بده، پس کسی که خیانت کند به اهل بیت، خیانت کرده است به رسول خدا صلی الله علیه و آله.»
گفتنی است که ابن عربی در فتوحات مکیه احادیثی نقل کرده و عباراتی آورده، که دلالت بر حسن عقیدت و محبّت و ارادتش به آن بزرگواران دارد. از جمله نوشته است: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: بهشت مشتاق و علاقه مند است به علی و عمار و سلمان و بلال».9 نیز این حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: فاطمه پاره تن من است، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند و آنچه او را مسرور کند مرا مسرور کرده است.10 بالاخره تصریح کرده است که: فاطمه علیهاالسلام گرامی ترین مردم نزد پیامبر است.11
ملاحظه شد که او در کتابهایش به ذکر فضایل و مناقب اهل بیت پرداخته و از آن بزرگواران به بزرگی و پاکی نام برده و هرگز با آنان خصومت و دشمنی نورزیده است و حتی دشمنی با آنان را زیان آور و دوستیشان را عبادت دانسته است. منتها او در ظاهر شیعه نبوده است تا فقط به ذکر فضایل آن بزرگواران بپردازد و منحصرا به ایشان اظهار محبت مودّت نماید، لذا از روی تقیه برای دیگران نیز فضایلی قائل شده است.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۲۲
فانی